اين روزها شهرونداني كه از حاشيه ميدان آزادي بوشهر به سمت جاده نيروگاه اتمي مي روند، شاهد زندگي مشقت بار يك زن و فرزند معلول در اين محل هستند.
به گزارش «خليج فارس»؛ خانه بدون سقف اين زن و فرزند زير آفتاب و گرماي مردادماه بوشهر از يك سمت با فضاي سبز حاشيه ميدان استتار شده و سمت ديگرش با نصب دو پارچه از ديد رهگذران پنهان مانده است.
اما مقابل آن، مسير انحرافي خيابان شهداي نيروي دريايي به سمت نيروگاه اتمي و اداره كل پزشكي قانوني قرار دارد و همه تلاش هاي وي براي دزديدن نگاهش از عابران كنجكاو را ناموفق كرده است.

ابتدا مانع مي شود، ولي شهروندي كه به گفته خودش براي اين زن از خانه آب مي آورد، از او مي خواهد مشكلش را بازگو كند، شايد فرجي شود. زن هم نرم مي شود. لنگ لنگان سراغ چادرش مي رود، آن را مي پوشد و مي گويد: وجدانا اگر مي داني كمكي به من نمي شود، خودت را معطل نكن.
پشت وسايلي كه روي آن را پوشانده و كنار فرزندش مي نشيند. خودش را سكينه معرفي مي كند و از معلوليت خود و فرزندش مي گويد و ادامه مي دهد كه «خوزستاني هستم و همسرم از اهالي روستاي دويره بوشهر و كارگر ساده بوده كه پس از فوتش، با فرزند معلول 12 ساله ام به نام اصغر تنها ماندم. بعد هم در زمين هاي كنار برج خانه اي ساختم كه پس از 4 سال زندگي، مالك زمين ها پيدايش شد و اين آغاز آوارگي ما بود.»

سكينه درباره اينكه آيا زيرپوشش كميته امداد است يا خير؟ مي گويد: «پسرم زير پوشش بهزيستي است، اما خودم نه، كميته امداد هم مي گويد چون پسرت زيرپوشش آنجاست و خودت تنهايي، نمي توانيم تو را زيرپوشش ببريم.»


مردي كه برايشان آب مي آورد و كنار دستم ايستاده، به او اميد مي دهد: «شايد اين بنده خدا بتواند با عكس ها و نوشته اش تلنگري به مسئولان بزند كه در ورودي اين شهر، زن و بچه معلولي آواره اند.»
سكينه هم اميدوار مي شود به اينكه شايد در اين ماه مبارك، شهروند خيري و مسئول با وجداني وي و فرزندش را از اين مهلكه نجات دهد...
No comments:
Post a Comment